loading...
حکایات بخوانید و مطالب و جزوات درسی و دانشگاهی را بخوانید
سخن وبلاگ نویس

بسم الله الرحمن الرحیم 

بازدید کننده گرامی با توجه به این که مطالب این وبلاگ حاصل تلاش فردی بوده کپی برداری از مطالب این وبلاگ بدون ذکر منبع شرعاً و اخلاقاً جایز نمی باشد .

حسینی بازدید : 104 یکشنبه 28 مهر 1392 نظرات (0)

انسان باید درراه ادعای خود از جان مایه بگذارد به تکرار پیش امده انسان مطالبی به زبان می اورد و ادعای عاشقی و دوستی  می کند ولی دروقت عمل جا می زند  حکایت  زاهد عابد و سگ که در کتاب کشکول شیخ بهایی امده  حکایتی جالب در این خصوص است که توجه شما را به آن جلب می کنم

گفته اند كه زاهدی، در غاری انزوا گزیده می زیست . روزها را روزه می داشت و شب هنگام ، گرده نانی بهرش می رسید كه با نیمی از آن افطار می كرد و نیمه دیگرش را به سحر می خورد. روزگاری دراز چنین بود و از آن كوه فرود نمی آمد. تا اینكه قضا را، شبی، گرده نانش نرسید. سخت گرسنه وبی تاب شد. نماز بگزارد و آن شب را چشم انتظار چیزی كه گرسنگیش را فرو نشاند، گذراند و چیزی بدستش نرسید. در دامنه آن كوه، روستایی بود كه ساكنانش غیر مسلمان بودند. زاهد، صبح هنگام بدانجا فرود آمد و از پیری طعام خواست. پیر، وی را دو گرده جوین داد. زاهد آن دو را بگرفت و آهنگ كوه كرد. قضا را در خانه آن پیر، سگی گر و لاغر بود . به دنبال زاهد افتاد وعوعو كنان دامن جامه اش بگرفت . زاهد، یكی از آن دو گرده را برایش افكند، تا دست از او بدارد . اما سگ، گرده را خورد وبار دیگر خود را به زاهد رساند و به عوعو كردن پرداخت.

زاهد، نان دوم را نیز بدوانداخت. سگ آن را نیزخورد و باردیگر بدنبال زاهد رفت و به عوعو پرداخت و دامن جامه اش بدرید. زاهد گفت: سبحان الله هیچ سگی را بی حیاتر از تو ندیده ام .  صاحب تو، دو گرده نان بمن داد كه توهر دو را از من گرفتی . پس این زوزه و عوعو و جامه دریدنت چیست؟

خدای تعالی سگ را بزبان آورد كه: من بی حیا نیستم . چه در خانه این غیرمسلمان پرورده شده ام .  گله وخانه اش را حراست می كنم و به استخوان پاره یا تكه نانی كه مرا می دهد، خرسندم. گاهی نیز مرا فراموش می كند و چند روزی را بدون اینكه چیزی بخورم، میگذرانم. گاهی هم او حتی برای خود چیزی نمی یابد و باری من نیز .  با این همه، از زمانی كه خود را شناخته ام، خانه اش را ترك نگفته ام و به در خانه غیراو نرفته ام .  بلی عادتم این بوده است كه اگر چیزی بیابم، سپاس بگزارم و اگر نه، بردباری پیشه كنم. اما تو قطع گرده نانت را به یك شب ، طاقت نداشتی و از در خانه روزی رسان، به در خانه این غیر مسلمان آمدی ،

روی ازمعشوق بتافتی وبا دشمن ریاكاری بساختی ،

                                                              برگو كدام یكی از ما بی حیاست .  تو یا من؟


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
دراین سایت مطالب روز و حکایات و سرگرمی ودروس مربوط به رشته مدیریت بازرگانی و سوالات دانشگاه پیام نوررا مطالعه فرمائید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرشما درباره محتوای سایت چیست
    آمار سایت
  • کل مطالب : 34
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 17
  • باردید دیروز : 11
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 96
  • بازدید ماه : 250
  • بازدید سال : 1,087
  • بازدید کلی : 12,640
  • کدهای اختصاصی