چرا بعضی اوقات با اینکه می دانیم قدرت انجام آن را داریم باز موفق نمی شویم ودر انجام آن شکست میخوریم جواب خیلی ساده است
یک روز درسر کلاس استادی دانشجویی بخواب می رود دوستانش اورا بیدار می کنند وی دو مسئله را می بیند که در تخته سیاه نوشته شده است
وی سراسیمه آن دو مسئله را در دفتر خود می نویسد وتا آنها را در منزل خود حل کند وی در خانه مدتی با مسئله ها کار می کند ولی نمی تواند آنها را حل کند از ترس اینکه همه اورا شاگردی تنب فرض کنند باز تلاش می کند و سرانجام یکی از آنها را حل می کند هفته بعد همه با تعجب اورانگاه می کنند می دانید چرا چون این دو مسئله را استاد بعنوان دو مسئله غیرقابل حل بیان کرده بود
خیلی از اوقات ما باید توانایی خور را باور کنیم در انصورت خیلی از مسائل قابل حل شدن است